مامانم رفته بیمارستان...نهار نداریم...خونه کفیثه...سوت و کوره...حوصله نداریم...شام نداریم، صبحونه داشتیم ولی!کلادیگه سوء هاضمه گرفتیم داریم دیوار هارو میخوریم!

اگه فردا پس فردا من از گرسنگی مُردم رو قبرم بنویسید پلنگ خوردش!

سلام سالومه اینجا خونه ی ماست،ازفرط گشنگی سوء هاضمه گرفتیم،لباسا بوی گربه مرده میدن،خونه امون شبیه جنگل شده،اینجا همه چی درهمه!

ایــــــــــــــنجا خونه ی مـــــــــــــــــاست...گـــــــــــرسنه مونه...حــــــــــــــال نداریم...دور ظرفای توی سینک پشه جمع شـــــــــــده...وی لاو یو پی ام سی!!

چمیدونم دیگه چی داریم؟؟جم هم داریم؟؟ عاغا من مامانمو میخوااااااااااااااااااام!!

شیطونه  میگه تا مامانم مرخص بشه و در طول دوران نقاهت،یه زن دیگه برا بابام بگیرم اشپزی کنه لباس بشوره خونه هم تمیز کنه!!پس چی شد جریان دخترچینی بامهریه کم؟؟شایعه بود؟؟

اومدم برای خودم املت درست کنم نمک یادم رفت،درستش که کردم،مزه زهرمارمیداد!

هیچی دیگه باز رفتم سراغ دیوارامون!مامانم میگه یاسی رو شوهر بدیم،شوهرش بعداز 2روز براثر گرسنگی و ضعف شدید میمیره!!

مامان بزرگم هم میگه یاسمن از بس دس به سیاه و سفید نزده،اسم ظرف شستن که میاد دستاش پینه میبنده 

قربون مامان بزرگ گلم برم،قبلا بهم میگفت "یاسی،سرت تو سطل ماسی(ماستی)"،الان میگه"یاسمن،گل چمن"...یعنی همه فامیلامون از دم خجسته ان نمونه اشم همین مامان بزرگ شاعرم

خب روحمون شاد شد گرسنگی یادم رفت...

نظرات شما عزیزان:

احسان

ساعت23:21---10 شهريور 1392

[وب سایت]

خیلی باحال بود یاسی هر وقت مطلبتو میخونم خندم میگیره
yasi:مرسی...من خودمم دوساعت داشتم ب متنی که نوشته بودم میخندیدم!!:))

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: