قانون پنجم نیوتن:دختری که عاشق حداقل یه پسر کوچولوی بین1ماهه تا8ساله نباشه،خراست!!

18 روز پیش نفس من برای اولین باررفت مدرسه!!من که درجریان نبودم ولی قطع به یقین میگم معلمشو عاصی کرده!!تا پای دفتر کشیده شده،مامان باباشو خواستن دفتر!!

از بس بداخلاقه این بشر!اینقدر بداخلاقه که بجز عمه و دایی و عمو و خاله هاش مامان بزرگاش و بابابزرگاش و مامان باباشو منو داداشم،دیگه باهیچکس حرف نمیزنه...اینکه من رامش کردم هم جریان داره،تو اتاق عمه اش(دخترعموی من)بودیم یه تردمیل تو اتاق بود این قدش نمیرسید به تردمیل اومده میگه:بیا منو بذار رو این!(اسممو نمیدونست)

من:نمیذارم تو که به من سلام نکردی!

آریا(با داد و عربده):میگم منو بذار روی این زود باش

من:سرمن داد نزن تاوقتی بهم سلام نکنی نمیذارمت روش!

هیچی دیگه اخم کرد(خیلی اخماش بانمکه عزیزممممممممم)رفت نشست یه گوشه،بعد از ده دقیقه:سلام!

من:بگو سلام یاسمن!

آریا:سلام یاسمن!

من:افرین حالا بیا بذارمت رو تردمیل..

واینگونه بود که منو آریا باهم دوست شدیم،از اون موقع تقریبا یه دوسالی میگذره،یه بار اومده بودن خونمون ،شب همگی رفتن بیرون من نرفتم باهاشون،وقتی برگشتن،مامان اریا(دخترعموم):هرچیزی که میخواستیم بخریم آریا میگفت برای یاسمن هم بخرید!!

وقتی رفتیم رستوران سفارش دادیم اریا رفت پیش عمو(بابای من)گفت برای یاسمن هم بخرید!!!

قرررربونش برم ماهه نفسه عشقه بعد از ادام من اریارو دوس دارم!!!تک فرزنده اییییینقد لوسه که حدنداره!وحشتناک هم مغروره!!!!یه بار خیلی شیطونی کرد مامانش زد تو گوشش،اخم کرد رفت تو اتاقش!!!

قیافه ی من:

هرکی جاش بود الان مث چی گریه میکرد!مامانش گفت:همیشه همینطوریه هیچوقت گریه نمیکنه!رفتم تو اتاق ببینم گریه کرده یا نه دیدم اثری از گریه تو صورتش نیست همینطوری که اخم کرده تکیه داده به دیوار!!!

ایییینقد خوش تیپه بزرگ بشه دختر کشی میشه برای خودش!!!!!عاشق نقاشیه،یه بار تو اتاقم بودداشت نقاشی میکشید :

من:من سن تو بودم نقاشیام بهتر از تو بود!

اریا:نبود من:بود 

اریا:نبود

من:بود

اریا:نبود

من:نبود

اریا:بود!!

عزیزم قاطی کرد حواسش نبود چی میگه فقط میدونست باید بامن مخالفت کنه!!من که دلم بحال معلمش سوخت چی میکشه بااین بشر....شاگرد ب این بداخلاقی نداشته تو عمرش...

.......

پ.ن:ببخشید من میخواستم بنویسم سلامتی همه پدرا اشتب نوشتم پسرا!!!انسانه دیگه،جایز الخطاس!

هی میخوام پست بذارم دست و دلم بکار نمیره...

اصلا نروس شدم!!

همیشه از خودکشی یه تصویر مبهم داشتم تو ذهنم،یه کلمه ی تعریف نشده

درکش نمیکردم فقط میدونستم اشتباه ترین و خطاترین کار دنیاست!

ولی حالا خودکشی یه دختر که تقریبا رابطه ی نزدیکی هم ب من داشت برام غیرقابل تحمله...

بابا من تیغو که میبینم از فرط ترس میرم صدقه میدم اونوقت ایدا...

خدابیامرزش

پاشو برو ادامه مطلب با منم بحث نکن!!

با شما هستم !
بله با خود شما كه با يك پسر يا دختر آذري در ارتباط هستي !
خودت رو گول نزن !
چيزي كه باعث شده رو زمين بموني جاذبه نيست !
وجود اون اذري كنارته كه اينقدر جذبت كرده !‌ 

آیا می دانیـــــــد :
آذری هـــــــا شاد تــــرین مردم در عین غم هستند ♥
آذری هـــــــا خوشگل ترین اما در عین حال ساده ترین هستند ♥
آذری هـــــــا با حــــال ترین در عین وقــــــــار هستند ♥
آذری هـــــــا
بعضی وقت ها بدجنس می شوند اما بدجنسیشون هم شیرینی خاصــــــی داره ♥
من هیــــچ علامت سوال یا تعجبی استفاده نکردم چون همــــه اینها کاملاً واضح بوده و هســــــت ♥
زنده باد آذری هــــــــــا .. ♥

وقتی‌ با یه  آذری  بحث میکنی‌ حواست باشه تیکه و متلک نندازی بهش
میدونی‌ چرا؟

چون عین همون تیکه رو ۴ تا هم خودش می‌ذاره روش به وقتش یه جایی،یه وقتی‌،که اصلا فکرشم نمیکنی‌ بت میندازه که پیش خودت میگی‌ چه غلطی کردم... اونایی که برخورد داشتن میدونن .

ببین ،ما  آذریا  کینه‌ای نیستیم فقط مشکلی‌ که داریم اینه که کوچیکترین حرفا تو ذهنمون میمونه..

اوناییکه یه آذر ماهی رو از دست میدن...
.
.
.
.
.
.
.
یعنی لگدی که اونا به بختشون زدن * بروس لی* به حریفاش نزد...
در این حد... :|

میدونـی چرا ما * آذری ها * زیاد حــرف دلمونو نمیزنیم ؟؟!!!
چـــون اعتقـــاد داریــم ...

*** نگفتـــــــه ها رو میتونیــــم بعــدا" بگیــــم ...
اما گفتـــه ها رو نمى تونیــــم پــس بگیریـــــــم !!!

مــا آذری هـا اینجـــور آدمای عاقلــی هستیم :دی

اون روز که خداوند متعال می خواست گل آذرماهی هارو درست کنه آب قطع بود و به ناچار با Red Bull گِل آن ها سرشته شد D:
و این شد دلیل ناآرامی و سرکشی آن ها!

اونایی که وبلاگ دارن هم چند دسته ان که بازم همون دسته ها به چند دسته ی دیگه تقسیم میشن:

دسته ی اول:اونایی که همه ی کامنتایی که براشون میذارن رو تایید میکنن و جواب میدن!!!

مثلا توی نظر فقط اینو نوشتی باشی:

اون جواب میده"پاسخ: :) "

اینا خودشون هم به سه دسته تقسیم میشن:

اهان راستی الان یه چیزی یادم اومد:

امروز زنگ علوم خانم f من و مهرناز رو اورد برای درس پرسیدن،از مهرناز پرسید:انرژی هسته ایی چیست؟

مهرناز:ام....اِ..

خانمF:حق مسلم ماست!!

من خودم به شخصه داشتم دیوارو گاز میگرفتم!!خیلی باحال گفت حق مسلم ماست!

من دیگه جدی جدی رفتم تست بزنم

                                   

                                  

                                                

 

 

 

 

 

 

                                                                                       

تولدی:

الان به یه نتیجه ایی رسیدم:

من که درس و مشق دارم

شماهم ک سر نمیزنید

نظرهم نمیذارید

عملاً من دارم برای قالب وبلاگم پست میذارم

سرماهم خوردم

اگه130 تا تست رو نزنم استاد برای هندسه وجبر حذفم میکنه(من به معلمم میگم استاد مشکلی هست؟؟)

.

.

.

خب دیگه خودتون توجیه شدید که من حق دارم پست نذارم؟؟

حالا که توجیه شدید من تا وقتی امار نظراتتون درست نشه پست نمیذارم

شماهم انسان بشو نیستید چون مطمئنم اگه مثلا نیام تا3شنبه ی اینده،کل نظرات جدیدم رو هم5تانمیشه!

بامن هم بحث نکنید من رفتم تست بزنم خداحافظـــ ــ ــ ــ

حالا که میرم اینم نشونتون بدم:

این دختر منو آدام هست،موهاش روی من رفته چشماش روی آدام!!! 

خدافظــ ــ ــ ــ

فکرنکنید بچه تنبلیما....درسخون نیستما...اتفاقا خیلیم بچه زرنگم ولی...ولی فرداحسش نیست برم مدرسه!!!

زنگ اول کامپیوتر زنگ دوم ورزش زنگ سوم حرفه زنگ چهارم ریاضی!

زنگ اول و دوم که هیچی،زنگ سوم که میخواد سوالای درسی که داده رو بگه بنویسیم همین ریاضی هم که میخواد توان رو درس بده،من یک ماه پیش درسشو خوندم پیش معلم خصوصیم

تازه مهم تر از اون!!سرماخوردم!گلوم دردمیکنه!عطسه ی معلق دارم!!(عطسه ایی که میخواد بیاد ولی نمیادکفاثت :دی)

تازه130 تا تست ریاضی از کتاب مبتکران هم باید بزنم برای 3شنبه ی اینده...

واینگونه شد که من فردا به بهونه ی سرماخوردگی نمیرم مدرسه!!

تازه مدرسه چیزخاصی نداره،ملیک و نگین و هاله دعواشون شده باهم،کلا گروه ریخته بهم دیگه بچه ها فاز نمیدن آدم حوصله اش سرمیره سرکلاس...

شماهم معلم اخلاق نشید من نمیرم یعنی نمیرم...ازخداتون هم باشه بااین حال افتضاحم براتون پست میذارم!!