خب بگیم از مدرسه ی جدید!
امروز سرامتحان ادبیات من برگه امو جواب دادم همه اش هم چرتو پرت نوشتم و بقیه زمان امتحان رو خواب بودم!
و دیگه اینکه قرار گذاشتیم فردا همگی بریم کوه که البته بهم خورد و مریم یک ساعت کامل داشت منو نفرین میکرد که ایشالا اگه بدون من برید از کوه بیفتید پایین مخصوصا تو یکی یاسی! :|
ایشالا یه خاستگار کوره کچله کپله کوتاه گیرت بیاد! :|
دنیا هم فحشمون داد!
خب بگم از سرویسمون!
ما بسی شیطونیم!4 نفرمون میایم عقب میشینیم کیفامون رو میندازیم رو صندلی جلو و کرم میریزیم!
حدیث حسبیده بود به در اگه در باز میشد حدیث کف اسفالت بود!
هرچی میگفت میگفتم حدیث ببند وگرنه درو باز میکنم!
وقتی هم رسیدیم خونشون من سریع درو باز کردم که بیفته اونم سریع کیف منو از پنجره انداخت بیرون! :|
کیفم خرد شد! :|
منم همینطور هلش میدادم سرش گیر کرده بود به سقف من هی هلش میدادم هی این سرش میخورد تو سقف!
و بالاخره انداختمش! :))))
تو راه هم تو ماشین بغلی یکی از بچه های پارسالو دیدم ماشین ازمون دور شد من هی برمیگشتم میگفتم منو اونو میشناسم!
یهو دیدم راننده ی ماشین بغلی هرهرکرکر داره به کار من میخنده! :|
یه ماشین هم کنارمون بود رو شیشه اش نوشته بود پسر تنها وارث پدر! ما هم بهش تیکه انداختیم که به شما چه چی گفتیم!
خلاصه!!!
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان هرچی که
دلمون
بخواد...
و آدرس
setareye5par.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 120
بازدید ماه : 184
بازدید کل : 38244
تعداد مطالب : 552
تعداد نظرات : 1459
تعداد آنلاین : 1