کلی منتظرشدیم تاهاله اومد بعدشم ملیک
حالابگذریم ک من چقدر هاله رو اذیت کردم
(هاله ی بارگفت:من ی بار باپاستل گچ ی گلابی کشیدم
من:خودتوکشیدی؟ازاون به بعد من ب هاله میگم گلابی!!)
خب دیگه بلیتارو دادیم و رفتیم تو منو هاله کنارهم نشستیم
اسم فیلم"یکی برای همه"بود
هاله گفت"یکی"به خودش اشاره کرد بعد گفت"برای همه"و به ماهااشاره کرد
من:هروقت گفتن یک گلابی برای همه بعدبپروسط
دقیقا یادم نیست ولی اینقد هاله رو اذیت کردم ک ازدستم داشت سکته میکرد
ی پسری جلومون بود مردتیکه هیز هی سرشو میورد عقب نگاهمون میکرد
منم ک روزه؛هاله هم هی اب معدنی رومیگرفت جلوی من کوفتش میکرد بعدمیگفت:خنک بنوشید!
این کرم داره شمامیگید نه!
مامان ملیک رفتن برامون پفیلاخریدن،ایناجلوی من پفیلامیخوردن منم ک روزه!
ملیک بلندشداومد پیش من نشست
هاله و ملیک پاشدن رفتن ساندویچ خریدن برامون یعنی گازش نزده بودم ک اینایادشون اومد ک سس و نوشابه نخریدن!
ایندفعه منوایدارفتیم خریدیم
ااومدم گازاولو بزنم ک ملیک گوشیو داددستم گفت نگینه!
نگین:خیلی بی معرفتید یعنی من اینقدارزش نداشتم ک
ی ساعت عقب تربندازیدش ک منم بیام؟؟
اگه من دیگه باشماهااومدم بیرون!برید بهتون خوش بگذره و... (صداش میلرزید)
من:ای بابا خب نمیشد امروز کلاس نری؟؟
بابا منکه سانسو انتخاب نکردم ملیک انتخاب کرد
درحین حرفیدن:
ملیک نوشابه اموباز کن
هاله سسمو بازکن
اه ملیک اینوبگیر
هاله گفتم بازش کن نگفتم ک بریزش رو ساندویچ خودت
هالــــــــــــــــــه اون سس منه!!
هیچی دیگه هاله نصف سسوریخت روساندویچ خودش بقیه اشوداد من!
بعدشم نوشابه اموگذاشتم رو جالیوانی دسته صندلی تونگو سوراخ بوده همش ریخت رو صندلی!!
من:اه نگین نوشابه ام ریخت چقدرحرف میزنی
نگین:حقــــــــــــــــت بوووووووود!!
اخرشم گوشیو دادم ملیک،ملیک باهاش حرف زد بعدشم هاله گوشیو از ملیک گرفت قطعش کرد!
هاله:این رفتارازنگین بعیدبود!
وهمچنان من میخواستم بزنم توپوز این پسره ی هیز ک برمیگشت مارونگاه میکرد
من باهاله قهربودم رفتم ی صندلی دیگه نشستم دوباره هاله اومدپیش من نشست
خلاصه هیچی ازفیلم نفهمیدیم
هاله اذیت میکرد من میگفتم:باباابرومونو بردی...ببینم کی اینو اورده؟؟(منظورم هاله بود)
خب دیگه اومدیم بیرون قرارشد مامان ملیک مارو برسونه
راه افتادیم تابرسیم به پارکینگ
کلی پسرتوراهمون بود...عذرمیخوام پسرای عزیز یعنی اینقد بی جنبه وعقده ای هستید ک تا4تادخترمیبینید
عین ندیدبدیدها نگاشون میکنید؟؟
ی پسره هم تیکه انداخت ک مامان ملیک بدجور جوابشو داد!
توراه هم هاله برای من لقب انتخاب میکرد من شدم کوکب خشتک خودش جواد تنبون ملیک هوشنگ فشنگ ایداهم جعفر کفتر!
توراه پارکینگ:خانوم محترم من شمارونمیشناسم لطفامزاحم نشید!
هاله:بله؟؟ببخشیدمن شمارومیشناسم؟؟
من:نه پس مزاحم نشید
هاله:برو برو
دم پارکینگ ک منتظرمامان ملیک بودیم پسره ک تومغازه بود بر وبرداشت مارو نگاه میکرد
ماهمه رومونو کردیم اونطرف تامامان ملیک اومدو سوارشدیم
هاله جاشو باایدا عوض کرد ک کنارمن بشینه
من رومو کردم بیرون و:چقدر منظره ی بیرون قشنگه
هاله:یاسی چت شده؟؟چی گفتم مگه؟؟
تو ماشین هم کلی اذیت کردیم بعدهاله رورسوندیم بعد ایدا
وقتی ایدارفت ملیک اومدعقب خیلی ریلکس خوابیدروپای من!
بعدشم منورسوندن خونه والان اینجادرخدمتتون هستم
هاله توراه:برو بچسب ب همون نگینت اول سال میبینمت
من:تو ب عالمو ادم حسودی میکنی!
واینگونه بود ک بعله!!
یعنی فقط داشتیم دعوامیکردیم منوهاله
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان هرچی که
دلمون
بخواد...
و آدرس
setareye5par.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 124
بازدید ماه : 188
بازدید کل : 38248
تعداد مطالب : 552
تعداد نظرات : 1459
تعداد آنلاین : 1